سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خلوت من

 

هر جا که عزا بر من مظلومه گرفتید      ساکت منشینید حسین و حسـن آنجاست
اینقدر پــی قــبر من، زار نــگرییـــد       هر جا دلتان می شکند قبر من آنجاست

خدایا به آبروی زهرا (س)...

....................................................
پایین نوشت: یا فاطمه ی زهرا... مددی.

خیـــلی التماس دعا.

 


نوشته شده در یکشنبه 89/2/26ساعت 6:43 عصر توسط رضوان تو بنویس ( ) | |

نمی دونم چرا این روزها هر چی سعی می کنم بهتر باشم، بدتر میشم!

هر چی می خوام صبور باشم، کم طاقت می شم و هر چی می خوام آروم باشم، مضطرب. هر چی سعی می کنم خالص باشم، شیشه خورده هام زیاد میشن و هر قدر تلاش می کنم تسلیم باشم، سرکش تر. هر چی می خوام عاقل باشم، دیوونه تر میشم و هر چی می خوام پاک باشم، آلوده تر!

و هر چی سعی دارم مومن تر باشم، کافر تر...

این منصفانه نیست که اختیار خودم رو هم نمی تونم داشته باشم. حتی نمی تونم همون جوری باشم که می خوام. هر بار که عصبانی میشم به خودم قول میدم دفعه ی بعدی آروم باشم و پرخاش نکنم؛ اما دفعه ی بعد، به شکل بدتری عصبانی میشم. هر چی زور میزنم تا بنده ی خوبِ خدا باشم، باز می بینم همون بنده ی گناهکار و بد اخلاق سابقم، بلکه بدتر.

این روزها سیرِ من فقط نزولی بوده. هیچ سعودی نداشتم، هیچ پیشرفتی، هیچ اخلاقی، هیچ عقلی، هیچ ایمانی... سست شدم و ضعیف. نه اراده ای در کاره و نه تصمیمی.

از این همه بد بودن خسته شدم. از اینکه مثل همه بی تفاوت باشم به گناه، خسته شدم. از گناه خسته شدم. از دروغ خسته شدم. از اضطراب خسته شدم. از بلاتکلیفی خسته شدم. از بی ایمانی خسته شدم. از انتظار خسته شدم. از این شهر و آدم های خاکستریش خسته شدم. از زمانه خسته شدم. از زمین، از آسمون، از کفر، از ریا، از اسلام آمریکایی، از نمازهای بی طمئنینه، از روزه های الکی، از دعاهای ناخالص، از شعارهای آبکی، از انقلاب های رنگی، از رنگ های گناه، از گناههای رنگارنگ، از رنگِ گناه، از گناه... گناه...

و بیشتر از همه ی اینها از خودم خسته شدم.

دلم می خواست یکی پیدا میشد و مصلحت کارم رو بهم حالی می کرد. شاید اینطوری بهتر می تونستم تسلیم امرش باشم و خم به ابرو نیارم. شاید اینجوری می تونستم راضی باشم و به درگاهش ایییییییییین همه شکایت نکنم.

آه! خدایا. پس من کی قراره یاد بگیرم تسلیم بودن رو...؟

در خیر باز است و طاعت، ولیک       نه هرکس تواناست بر فعل نیک
کلید قَــدَر نیست در دســت کس          توانای مطـلق خــدای است و بس
چو در غیب نیکو نهادت سرشت        نیــاید ز خــوی تو کــردار زشت
تکبّّّّــــر مــکن بر ره راستی            که دستـــت گــرفتند و برخــــاستی

- بوستان سعدی-

...................................................
پایین نوشت1: «مسلمان» یعنی «تسلیم» و تسلیم یعنی «سلمان»!
پایین نوشت2: آخه شماها چه دوستایی هستین که هیچ برام دعا نمی کنین؟ هان؟! یعنی آدم چند بار باید بگه التماس دعا؟...
پایین نوشت3: برام پیامک اومد:

Har gah khoda tora labeye partgah gharar dad, natars va be ou eetemad kon. Chon ya tora az posht khahad gereft ya beto parvaz kardan ra miamouzad.

سالروز شهادت متفکر شهید مرتضی مطهری گرامی باد.


نوشته شده در یکشنبه 89/2/12ساعت 9:3 عصر توسط رضوان تو بنویس ( ) | |


آخرین مطالب
» تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی...
آمپاسِ شَدید!
خلوتی که شلوغ شد
طوفانی از واژه ها
همه ی دغدغه های من
سنای من
سیسمونی و باقی قضایا
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com