سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خلوت من

دوره و زمونه ی جالبی شده. یه زمانی - علاوه بر بانکها – فروشگاههای زنجیره ای و طلافروشی ها و مغازه های آنتیک فروشی که اجناسشون در دسترس بود، مجهز بودن به دوربین مدار بسته و این موضوع رو طی یک تابلو یا یک کاغذ پرینت گرفته شده به اطلاع مشتری می رسوندن. اما الان علاوه بر اونها، مغازه های زیادی رو شاهد هستیم که گویا مجهز به چنین سیستمی هستن. از بستنی فروشی و آرایشگاه (!) گرفته تا کلید سازی و کیوسک روزنامه فروشی!!

چند روز پیش به طور برخوردی مغازه ی کوچکی رو دیدم که لوازم موتور می فروخت و تمام اجناسش یا در ویترین و یا در پشت پیشخوان مغازه بود و عملا امکان هیچ دسترسی به اجناس وجود نداشت. با این حال تابلویی در اون مغازه توجه ها رو به خودش جلب می کرد: «این فروشگاه مجهز به سیستم دوربین مدار بسته می باشد.»! هر چی سعی کردم بفهمم وجود یک دوربین مدار بسته در اون مغازه ی محقر و کوچیک چه لزومی می تونه داشته باشه و کلا هدف از این کار چی بوده نفهمیدم.

از تابلوهای دوربین مدار بسته ی سرکاری که بخوایم بگذریم، تا کنون پی به نکته ای که در پشتِ این قضیه مخفی شده نبردم. اما از اونجایی که داشتن چنین دوربینی برای هر کس کلاس داره (!) لذا به این فکر افتادم تا من هم قدری وبلاگم رو مجهز کنم. بلاخره این جا هم به نوعی محلِ کسبه!

نکته: با گذاشتن این دوربین در وبلاگ، بنده خواهم توانست مُچِ تمام افرادی رو که این جا میان و نظر نذاشته دَر میرن، بگیرم!

 

بوف بصیر!

.....................................................
پایین نوشت1: برنامه ی «راز» مدتی میشه که شبها از شبکه دو پخش میشه. اغلب موضوعات و بحث های جالب و مناسبی داره که بسیار شنیدنی هستن. موضوعاتی مثل سینمای سیاسی، مباحث آخرالزمان، هنر معنوی و از این قبیل. البته باعث شده که برنامه ی «غیر منتظره» گاهی پا در هوا بمونه!
پایین نوشت2: قبض گازِ منزل 3800 تومان اومد. بخشی از اون قبضِ دراز رو صورتی کرده بودن تا جلب توجه کنه: "یارانه پرداختی دولت برای گاز مصرفی شما در این دوره 130906 ریال"! با برداشتن این یارانه، اون هم در شرایطی که زمستون در راهه و مصرف گاز بیشتر میشه، خدا بخیر بگذرونه.
پایین نوشت3: تقدیم به شرکت توانیر:

تو آتشی و تمامِ من از تو شعله ور است
نه من، که روشنی نسلم از شماست هنوز*!

*محمدعلی بهمنی

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/5ساعت 1:36 عصر توسط رضوان تو بنویس ( ) | |


آخرین مطالب
» تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی...
آمپاسِ شَدید!
خلوتی که شلوغ شد
طوفانی از واژه ها
همه ی دغدغه های من
سنای من
سیسمونی و باقی قضایا
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com